خدا هم حسابی دل خوشی داشت که بین این همه خلایق مارا کرد اشرف مخلقاتش.
4.6 میلیون سال از آغاز خلقت پدرمان آدم میگذرد و ما هنوز اندر خم آنیم که آنچه مارا به زندگی زمینی مجبور کرد درخت سیب بود یا بوته گندم.
هرچه زمان میگذرد و ما به خط پایان این داستان سراپا تکرار تاریخ میرسیم زمانه سیاه تر میشود و ما در بهبوهه این همه تاریکی غرق تر.
راستی کدام نور حق است و کدام روشنی درگهی است از ظلمت؟
دوران عجیبی است.
لامذهب
هایمان هر آنچه در چنته داشته اند را به اسم روشنفکری و مدرنیته روی دایره ریختند و ما هم نگاه کردیم و سکوت کردیم و دم نزدیم که مبادا خدشه ای بر روشنفکر بودنمان وارد شود.
مذهبی هایمان هم که حسابی شاهکار به خرج دادند
یعنی 124 هزار پیامبر آمدند و رفتند و خون دل خوردند که سرانجام مردم آخرالزمانشان بشویم ما؟؟!!!!!!
پیامبر ما آمد که فقط به ما یاد بدهد که اگر بین رکعت دوم و سوم نمازتان شک کردید حکم این است و آگر در سجده ماقبل آخر رکعت چهارمتان شک کردید، حکم آن؟
تمام هم و غمشان هم که گویا تار موی من و نگاه جنس مقابلم بود.
کاش کسی بیاید که دوباره آبروی خدا را بخرد
کاش کسی بیاید که دوباره برایمان اصلاح کند تمام آنچه این مدت در گوشمان خواندند و همه اوهام بود و خیال
کاش بفهماند که خدا اول انسانیت را عرضه نمود و بعد جنسیت را
بیاید بگوید که پیامبر اول اصلش مکارم خلاق بود، این که محبت کنی، همه ی روز فوق معمولی...
ما را در سایت ی روز فوق معمولی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hajmesabz2 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:57